زینب خانمزینب خانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

نی نی زینب

کلاس نقاشی

زینب خانم امسال تابستان کلاس نقاشی رو انتخاب کرده، مطلبی که در مورد این موجود ارزشمند هستی ! جالبه اینه که موضوعات خاصی برای نقاشی کشیدن انتخاب می کنه، مثل بازی دارت، محله ی گل و بلبل، مراسم قند ساییدن بالای سر عروس و داماد، جنگل در چهار فصل، مراحل رشد گیاه، سنجابی که با مهربانی فندق های بالای درخت رو پایین می ریزه تا همه بخورن، جمع خانوادگی 4 نفره مون با احتساب اینکه خواهرش به دنیا اومده، سفره ای که همه با لبخند دورش نشستن و دارن شولی میخورن!، کلاس درس (معلم+تخته سیاه+میز و نیمکت+ دانش آموزان+ پنجره کلاس)، مسجد با مناره ها و گنبد، کارگاه خیاطی، آکواریوم ماهی با کوسه و عروس دریایی و ستاره دریایی)و ... ...
26 خرداد 1395

جشن پایان سال

این قافله عمر عجب می گذرد؟ ما آماده می شیم برای رفتن به جشن پایان دوره سال 1395 مهد زینب. باباجون ماشین رو با خرسندی روشن کرد و من احساس خوبی داشتم. احساس کسی که گوشه حیاط روفرشی پهن کرده و به دیوار تکیه داده و در حالیکه به آهنگ آرامی گوش میده، انار سرخ و آبدار و شیرین داخل بشقاب رو برای خوردن انتخاب میکنه. بوی نم خاک باغچه ...   ...
9 خرداد 1395

کار با رنگ انگشتی

یه دونه تیله برداشتیم و در رنگ انگشتی فرو بردیم. بعد یک کاغذ سفید داخل کاسه قرار دادیم و با فشار دادن کاغذ اونو ثابت کردیم. تیله رنگی رو داخل کاسه گذاشته و آرام تکان دادیم. گاهی هم تیله ها رو در دو یا سه رنگ می زدیم تا کارمون جالب تر شه. به این بازی میگن :« نقاشی حرکت» بعد هم زینب خانم دست منو تزیین کرد! میدونید این شکل چیه؟ زینب خانم میگن: ترامپلی! شاید هم ویروس سرماخوردگی! ...
9 خرداد 1395

اولین گام در مسیرعلم

در تاریخ 95/2/22 در ساعت 19:55 دقیقه در 4 سال و 5 ماهگی، زینب خانم داوطلبانه نزدیکم اومد و گفت : مامان جون، بیا مشق یاد بگیریم. و ما اعداد 1 تا 5 رو تمرین کردیم. مبارکه عزیزم   ...
24 ارديبهشت 1395

لاک زدن !

بی شک یکی از علائق خاص دختر بچه ها لاک زدنه. فاطمه دختر خاله حمیده با لاک های رنگارنگش می تونه دل دخمل منو به دست بیاره. در این تصاویر شما می بینید چه طوری میشه 8 نوع رنگ رو روی هم زد به طوریکه استون حریفش نشه! ...
24 ارديبهشت 1395

سفرنامه

روزگاری با شکل و شمایلی متولد می شویم و بعد از 90 سال می میریم. مشکلاتی رو به وجود می آوریم و کارها رو خراب می کنیم و گاهی هم مثل فرشته نجات در وقت و زمان مناسب در زندگی دیگران تجلی پیدا می کنیم. این دور همینطور تکرار میشه، پس بیایید با هم مهربون باشیم و هر روز صبح ما درخط مقدم دوستی غزلسرایی کنیم. بعد از 4 ماه و نیم فرصتی دست داد تا سفری به کرمان داشته باشیم. بدجور مهربونی خونمون افتاده بود.جای شما خالی... بعد از 16 روز برگشتیم و الان وقت نوشتن سفرنامه هست. 1. مشکل اصلی ما ناسازگاری زینب خانم و آقا پارسا بود. یه چیزی میگم و یه چیزی میشنوید! همون طور که ملاحظه می کنین خانم و آقای بالا بسیار عزیز و مهربون هستن ...
23 ارديبهشت 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی زینب می باشد