زینب خانمزینب خانم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

نی نی زینب

من آخ شدم

1392/1/19 17:17
نویسنده : مامان زینب
574 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comسلام.نگفته بودم عمو جلال من شهید شدن؟امشب توی روضه ی عمو  خیلی بازیگوشی کردم،تا تونستم باقیمونده چای مهمونها رو خوردم. شنیدم که مامان جون به عمه خانم می گفت:«دیگه خسته شدم».آخرش پر تحرک بودنم کار دستم داد و از روی منبر با صورت افتادم لبه چوبی پایه منبر! چشمتون روز بد نبینه، دهنم پر از خون شد.باباجون سراسیمه منو بغل کرد و رفتیم سوپری حسینعلی!چند تا ابنبات چوبی با طعم های مختلف برام خرید ولی هنوز درد داشتم.دلم برای خودم می سوخت.همه بر این عقیده بودن که خوش لباس بودن و شیرین کاری ها و با نمک بودنم باعث شد که چشم بخورم.سعی میکنم فردا شب دختر خوبی بشم اما قول نمی دم... 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

عمه فاطمه
9 فروردین 92 18:25
سلام عزیزم همه از اینکه تو افتادی و آخ شدی ناراحت شدن مواطب خودت باش
عمه فاطمه
15 فروردین 92 12:23
سلام زینب جون چرا دیگه نمیای برام بنویسی دلم برات تنگ شده کوچولو موچولوی عمه
پسرخاله
19 فروردین 92 14:07
زینببببببببببببببببببببببببب شغول نه شلوغ قول بده بچه خوبی باشی والا باید از طه کمک بخوایم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی زینب می باشد