سفر به شمال 1(سفرنامه)
سفر به شمال ایران یکی از فرصت هایی است که باید غنیمت شمرد. سفر ما هم گاهی شیرین بود و گاهی شور اما الهی شکر هیچ جا تلخ نشد. زینب خانم گاهی اذیت میکرد تا مرز جنون مثلا در نمک آبرود که ما مجبور شدیم نهار رو ساعت 6 بعدازظهر بخوریم گاهی هم خانمی از سر و روش میبارید مثل رامسر. اما مورد ماسوله که بسیار خاص بود، چون اهالی اونجا طی طوماری از ما خواستند دیگه ماسوله نریم شاید به این دلیل که دکه های عروسک فروشی در امان نبودند یا شاید مرد قهوه چی می ترسید از اینکه دوباره دخترم کاسه آش را چپ کند و یا قندهای قندون رو تا دانه آخر بچشد که آیا شیرین است یا نه !بعد هم برود سراغ حلب های زغال و با ذستهای سیاه صندلی های چوبی آنجا را نازی کند. یک صبح کنار دریا اتراق کردیم(پارک ساحلی سیسنگان) تا ساعت 22:30 به این امید که دخترم از آب بازی سیراب شود اما نشون به اون نشونی که زیر آفتاب پوستش بنفش شد اما باز هم دریا رو می بوسید و نازی میکرد. (نازی) اصطلاح زینب خانمه به معنی ناز کردن با محبت.سفر خوبی بود . دست باباجون درد نکنه.