مشهد الرضا 1395
با یادآوری خاطره خوب سفر به مشهد، دلم غنج میره دوباره یاسین و دانیار و خاله سمیه رو ببینم. یه سفر به یاد موندنی که گاه از شدت خنده دل درد می شدیم. خاطره های تموم نشدنی باباجون و هادی آقا! من که به هیچ عنوان از دانیار کوچولو جدا نمیشدم! انگار در آسمون باز شده و همین یه دونه نی نی افتاده.
روز آخر سفر من و باباجون رفتیم شهر بازی سرزمین عجایب. اما یاسین ترجیح داد با باباجونش بره سرزمین موج های خروشان. مهم اینه که به هر دوی ما خوش گذشت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی