زینب خانمزینب خانم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی زینب

آشپزی

این روزا درست کردن غذا در خونه ی ما شده دردسر! پشت سر من وارد آشپزخونه شده و ابراز فضل میکنه. منم برای خلاصی از صحبت ها و سوالهای تمام نشدنی خانم خانما قسمتی از کار آشپزی رو بهش می سپرم که هم چیزی یاد بگیره و هم سرگرم شه. در درست کردن این دلمه بادمجان هم، زینب خانم مسئول پاک کردن لپه ها و پر کردن بادمجان ها بوده. ...
10 ارديبهشت 1396

شورانتخابات

من و دخترام با شرکت در برنامه انتخاباتی کاندیدای موردنظر سعی کردیم مشارکت سیاسی خودمون رو پررنگ کنیم. ...
10 ارديبهشت 1396

روضه خوانی

امسال هم برای سی و دومین سال پیاپی مراسم روضه خوانی عمو جلال بر گزار شد. یک هفته پر از جنب و جوش و همکاری. دم غروب که فرش های روضه در حیاط پهن و سماور و بخاری روشن می شد، حس خوب آرامش در مویرگ های مغز آدم تزریق میشد. دویدن و بازی بچه ها توی حیاط فرش شده نشان از شروع مراسم بود.باباجون در حالیکه سیستم صوتی رو امده می کرد به بچه ها توصیه می کرد آرام باشن که باباحاجی عصبانی نشه. با بلند شدن صدای اذان مردم کم کم جمع میشدن و همه چی شکل رسمی به خودش می گرفت. این عکس مربوط به لحظاتی قبل از شروع مراسمه. ...
21 فروردين 1396

خانه تکانی

پست خانه تکانی باید قبل تر از اینا گذاشته می شد اما به دلایل کمبود وقت به الان موکول کردم. خانه تکانی امسال ما چندان رونق نداشت و صرفا کتابخانه رو جا به جا کردیم که همین مسأله زینب رو به وجد آورده بود. ...
21 فروردين 1396

من و عید نوروز

عید نوروز امسال با حضور ضحی خانم متفاوت بود. ما برای انجام هر کار و هر برنامه ای باید می دیدیم احوالات نی نی چه جوریه؟ خواب کافی داشته، سوپ خورده، شکمش کار کرده و ... به همین دلیل هم برنامه مسافرت به جیرفت با زمان بندی خاص انجام شد و هم خریدهای عید. خدا رو شکر که در مجموع کودک آرامیه. زینب در کنار حساسیت های جدیدش به ضحی لی لی، سعی کرده این موجود جدید رو درک کن و با اون کنار بیاد. تصمیم گرفتیم نوروز امسال رو هم در کنار مامان بزرگ و بابا بزرگ باشیم و هم در کنار عزیز و باباحاجی. خدا رو شکر در جمع صمیمانه این بزرگترها سفر خوبی داشتیم. ...
8 فروردين 1396

چرخ چرخ خیاطی

چرخ خیاطی و وصل تکه ها رازهایی در نهان جامه ها چرخ خیاطی و وصل و فصل ها وصل و فصل تکه ها و کوک ها درزهای کلاممان را که بدوزیم شاید کمتر آبرویمان لا بلای حرف ها از دست برود. شاید به جای وصل کردن فصل های گذشته زندگیمان بهتر باشد سوزن به دست گرفته دانه دانه خاطره های خوبمان را بهم کوک بزنیم. لحاف چهل تیکه خاطرات خوب که اماده شد، پهنش کنیم میان خانه تا آفتاب ببیند تا مگر دوباره جان بگیرند تمام لحظه های سحرانگیز آشنایی...  دختر خوبم خیاط بازیت را دوست دارم . قول بده لباس برازنده ای به تن پدر و مادرت باشی. اینم چرخ خیاطی دختر و شال من که شده پارچه خیاطی!!   ...
8 فروردين 1396

هدیه روز مادر

هدیه امسال روز مادر، کاردستی زیبای زینبم بود. به دلم نشست .   یه دونه مسواک که زینب جان اونو تبدیل به یک پروانه کرده و با ماژیک براش چشم و دهان کشیده. ...
8 فروردين 1396

عقد الهه

چندی پیش مراسم عقد دختر عمه صدیقه (الهه) بود. زینب خانم با سلیقه بی نظیر خودش این لباس رو انتخاب کرد. ...
12 اسفند 1395

دستان هنرمند

از علایق خاص زینب خانم کار با خمیر رنگیه که میتونه اون رو یک ساعت مشغول کنه. تخم مرغ های خونه ما به همت زینب خانم اکثر اوقات این شکلیه. دستان هنرمند من ...
22 بهمن 1395

نقاشی بازگشت باباجون

زینب جان اونقدر از بازگشت باباجون خوشحال بود که لحظه ای ازش جدا نمی شد و به بهانه های مختلف مثل سرم درد میکنه، پام خورد به دیوار خیلی درد گرفت، چشام می سوزه و ... وقت نکرد روح ما رو به نقاشی های قشنگش میهمان کنه تا بالاخره تمام حرف های ناگفته رو در 2 نقاشی توضیح داد. مبسوط و کامل. ...
22 بهمن 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی زینب می باشد