رهاورد سفر به کرمان1
ثنام...
ظمن عرذ طبریک 22 بحمن و طشکر از هظور گرم و خاب آلود حمه ی نی نی های گل در راحپیمایی!(ببخشید باقی مطالب رو میدم مامان جون اصلاح کنه)
بریم سراغ اصل مطلب:اولش که بار سفر بستیم فکر نمی کردیم 10 روز طول بکشه اما هر چی بود عالی بود خییییییلی عالی.یه عالمه برف بارید و مامان بزرگ برای اینکه سرما نخورم داخل سینی برام برف میاورد و من کنار بخاری بازی میکردم!تازه اینکه تعجب نداره چند بار وقتی خواب بودن پریدم روی سرشون شوک زده از خواب پریدن و از این حرکت جالبم تشکر کردن!عاششششششششششششششقتم مامان بزرگ.... خیلی غصه دار شد وقتی برمی گشتیم
پارسا کوچولو پسر خاله ی ناناز منه! مهره مار داره اگه یه بار ببینیش دلت نمی خواد از کنارش تکون بخوری!
فاطمه دالوند(نمونه اعجاب انگیز یه دختر ساکت و مهربون) .2ماه از من کوچکتره. من امتحان کردم هر بلایی سرش در بیاری شکایت نمی کنه احتیاطا خواهرش نباشه بهتره . این دفعه بیشتر خونه خاله نجمه (مامان پارسا)و خاله حمیده(مامان فاطمه) بودیم .من رو ببخش یاسین
مهمترین اتفاق جشن تولد حلما (+فاطمه ) بود که من هم 5 تا کادو گرفتم.ممنون از همگی!