دیدن از نمایشگاه محصولات کودک
چند باری میشد که بابا جون بنر تبلیغاتی «اولین نمایشگاه محصولات نوزاد و کودک» رو نشون میداد و دوست داشت اگه شد قبل از پایان نمایشگاه به اونجا سر بزنیم. روز آخر تونستیم بریم اما اون چیزی که فکر می کردیم، نبود.شاید تنها حسنش این بود که من با انواع اسباب بازی ها سرگرم شدم طوری که یادم رفت به مامان جون بگم پیف کردم!! وقتی باباجون فهمید سریع منو به خونه رسوند و توی راه چند بار از مامان جون خواست من رو به سمت شیشه، بالا نگه داره تا شیمیایی نشه غافل از اینکه مامان جون با صبوری تمام هر لحظه سرخ تر میشد و در دل خدا رو شکر میکرد که کلیه های دخملش مثل ساعت کار میکنه..آخر شب رفتیم شبستان و پیتزا خوردیم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی