دختر خونه کمک خونه
نگاهی به دور و برمون انداختیم و با زینب خانم تصمیم گرفتیم خونه رو مرتب کنیم. از اتاق دختر شروع کردیم . زیر نگاه تیزبین دخمل، هر وسیله رو که برمی داشتم، بدون کوچکترین جا به جایی سرجاش میذاشتم. نهایتا رضایت داد بره آشپزخونه و من تونستم کمی اتاقش رو مرتب کنم. زمان گذشت و ما اصلا متوجه نشدیم چطور 3 ساعت مداوم فعالیت داشتیم. این 3 ساعت هم مثل همه ساعت های عمرمون گذشت و زینب من بزرگ و بزرگتر میشه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی