الاغ سواری!
باز هم هوایی شدیم و رفتیم کرمان.مستقیم و بی معطلی باغ بابابزرگ.روستایی بکر و طبیعت دست نخورده و هوای خنک.مردمان صاف و پاکدل که با اولین بارقه های صبحگاهی بی هیچ چشم داشتی شیر تازه و پنیر محلی رو در خونه میارن.دختر نازنین ما رو به الاغ سواری دعوت میکنن و برای آوردن آب از چشمه به ما کمک میکنن.خیالم راحته و مویرگ های اعصابم نفس می کشن. وقتی قصد رفتن میکنیم ، تاریخ برگشتمون رو می پرسن! این یعنی ما منتظرتونیم و دوستتون دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی