کوهنوردی
ما هرازگاهی با ایده های جالبی از سوی پیش دبستانی زینب جان روبرو میشیم. تازه ترین ایده، برگزاری اردویی با حضور باباها و دختراشون بود. ساعت 6 صبح زینب و همسر گرامی اینجانب، به سختی از رختخواب جدا شدن و کوله کوهنوردی برداشتن و حرکت کردن. ساعت 11 باهاشون تماس گرفتم که چرا نمیان. صدای خنده بچه ها از داخل اتوبوس شنیده میشد. معلوم بود هنوز اردو ادامه داره. در نهایت ساعت 2 بعدازظهر، شاهد حضور پدر و دختر بودیم.شاد و سرحال.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی